لاسوگاس مرکز قمارخانههای آمریکاست و ظاهراً دونالد ترامپ بخشی از ثروت خود را از ایجاد و اداره قمارخانه در آنجا کسب کرده است. قمارخانهها طوری طراحی میشوند که درمجموع به نفع صاحبان قمارخانه باشند یعنی اگرچه افراد از روی شانس هر از چند گاهی درآمدهایی کسب میکنند اما درمجموع قمارخانهداری فعالیتی سودآور است و کسانی که وارد این بازی میشوند درمجموع بیشتر پول میدهند تا پول به دست آورند.
در ایران نیز در فرصتهای مختلف سیاستهایی اتخاذ میشود که بخشهای مختلف جامعه در شرایط تصادفی قرار گیرند که درمجموع برنده و جامعه بازنده شود. این وضعیت مشابه شیر یا خطی است که در آن اگر شیر بیاید بخشهای کوچکی از جامعه برنده و اگر خط بیاید کل جامعه بازنده شود. چه شیر یا خط و قماری از این بهتر که اگر شیر بیاید شما برنده و اگر خط بیاید دیگری هزینه شما را بدهد. کسی هست که از این شیر یا خط استقبال نکند؟
دسته اول برخی صنعتگران هستند که دنبال رانت هستند. این جماعت کسانی هستند که اقسام تصورات درست و غلط دارند و بر اساس آن از بانکها وامهای کمبهره و یارانهای میگیرند. اگر تصوراتشان درست از آب درآمد که خوب ثروتمند میشوند اما اگر تصوراتشان نادرست بود زمین و زمان را به هم میدوزند که وام بانک را پس ندهند و پیش مسئولان قضائی یا رسانهها گریه و لابه میکنند که نظام بانکی خونآشام است و خون تولیدکننده را میمکد. تمام هدف آنها این است که منابع نظام بانکی که پول مردم است را یا پس ندهند یا آنقدر دیر پس دهند که ارزش آن با توجه به تورم بسیار کم شده باشد.
دسته دوم کسانی هستند که وام ارزی کمبهره (از صندوق توسعه ملی یا حساب ذخیره ارزی و...) میگیرند. اگر نرخ ارز ثابت بماند که به دلیل بهره کم آن منتفع میشوند اما هر وقت جهش نرخ ارز پیش میآید مدعی میشوند که دولت باید با نرخ ارز سابق این وامها را تسویه کند درحالیکه ارزش کسبوکارها و ماشینآلاتی که با آن وامهای ارزی ایجاد کردهاند همسو با نرخ ارز افزایش مییابد. بخش بزرگی از ثروتی که برخی میاندوزند در دورههای پس از جهش نرخ ارز است زیرا ماشینآلات و کارخانههای وارداتی را با نرخ سابق تسویه میکنند.
دسته سومی در اقتصاد ایران که اخیراً اضافهشدهاند برخی بورسبازان هستند. هر وقت بازار سهام رشد خوب و قابلتوجهی دارد و آنها سود میکنند ادعا میکنند این سود منصفانه است زیرا مزد ریسکی است که برداشتهاند. هر وقت بازار سهام منفی و نزولی میشود اقسام توجیهات را مطرح میکنند که دولت باید از منابع عمومی بازار بورس را نجات دهد و نگذارد که بازار بورس افت کند.
وجه مشترک همه آنها این است که میخواهند در قماری شرکت کنند که همواره برنده باشند و هزینه تحولات مختلف را بقیه جامعه بپردازد. همه ادعا میکنند که اقدامات منفعتطلبانه آنها نهایتاً به نحوی از انحا به نفع جامعه نیز خواهد بود.
همه آنها ادعا میکنند که تغییرات زمانه و خط آمدن سکهها خارج از کنترل و پیشبینی آنها بوده و چون دولت در این امر مقصر بوده است دولت باید هزینه خط آمدن سکه را بپردازد و آنها هیچ هزینهای نپردازند.
آنها میگویند اگر تحریم اول به اقتصاد ایران تحمیل شد و برخی بنگاهها زیانده شدند و در بازپرداخت وامهای بانکی ناتوان شدند، نتیجه رفتارها و سیاستهای جنجالی آقای احمدینژاد بود. اگر نرخ ارز دوباره پرید نتیجه رشد نقدینگی مستمر در دولت آقای روحانی بود و این خارج از کنترل بخش خصوصی بوده است. اگر بازار سهام نزولی شد نتیجه سردرگمی وزارت اقتصاد در امر واگذاری بوده است.
آیا ادعاهای گفتهشده کاملاً غلط است یا کاملاً درست است؟ طبق معمول واقعیت چیزی بینابین است و نه صددرصد درست و نه صددرصد غلط است. دولت و حکومت بهواسطه ریسکهای نظاممندی که برای اقتصاد ایران ایجاد میکنند مقصر هستند. شخص سیاستمداران معمولاً هزینهای بابت خطاهایشان نمیپردازند ولی صاحبان بنگاههای اقتصادی هستند که هزینههای مذکور را میپردازند.
تا اینجای کار درست است اما سوالی که مطرح است این است که آیا همه ریسک و هزینههای آن باید متوجه کل جامعه شود و هیچ سهمی نصیب گروههای یادشده نشود؟ آیا نباید مدیریت ریسک را جدی گرفت و آن را در تصمیمات اقتصادی لحاظ کرد؟ چهکسی مجوز آن را داده که همه ریسک متوجه بیتالمال شود و از جیب مردم فقیر جبران ضرر و زیان کسبوکار دیگران صورت گیرد؟
مضاف بر آن چرا باید تسهیم زیان طوری باشد که نهایتاً نفعی متوجه یک طرف و زیانی متوجه دولت که نماینده کل جامعه است شود. شرکتی بهواسطه تحولات اقتصاد کلان ورشکست میشود و اقساط وام خود را نمیپردازد بهطور طبیعی بانکها باید آن را تملک کنند اما فشار شدیدی در مخالفت با این امر وارد میشود تا تسویه وام در یک اقتصاد تورمی ده سال به تعویق افتد و وقتی ارزش بدهی بسیار ناچیز شد ولی ارزش زمین، ساختمان و ماشینآلات چند برابر شد سراغ تسویه بدهی بانک میروند!
در وامهای ارزی چرا تسویه بدهی باید به نرخهای سابق باشد درحالیکه ماشینآلات و تجهیزات وارداتی با ارز بازار آزاد قیمتگذاری میشود؟ معنی مشخص آن یک انتقال ثروت بدون دردسر است.
نهایتاً اینکه در بازار بورس چرا وقتی افراد سودهای بالا کسب میکنند کسی یادی از دولت نمیکند و همه با پرداخت مالیات از محل عایدی سرمایه بادآورده مخالفت میکنند اما وقتی بورس نزولی میشود همه به یاد میآورند که دولت باید مداخله کند و نگذارد که بازار ضرر کند؟
همه اینها یادآور وضعیت قمارگونهای است که در یک سمت دولت که نماینده منافع جامعه است قرارگرفته و پیوسته میبازد و در سمت دیگر بخشهای مختلفی هستند که به شیوهها و بهانههای گوناگون برنده میشوند. روشن است که این وضعیت منصفانه نیست! اقتصاد ایران وقتی به سمت توسعه میرود که اولاً دولت فضای اقتصاد کلان را باثبات سازد و ثانیاً افراد را از قمار به سمت برداشتن ریسک سوق دهد. کارآفرینی و مولد بودن فعالیتهای ریسکی هستند و کسب ثروت توسط آنها محصول ریسکی است که پذیرا میشوند.
علی سرزعیم اقتصاددان