- *پرویز شاپور :سیم تلفن مشغول "سخن چینی" بود.
پرنده برای آزادی اش به میله های قفس دخیل بست.
ماهی وقتی نمی تواند داخل تنگ دور بزند عقب عقب می رود.
پرنده وقتی می خواست بخواند سرش را از لای میله های قفس بیرون می آورد.
دلم برای ارقامی که در زیر رادیکال محبوس هستند می سوزد.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
اگر بهار بودم تیر چراغ برق را هم از نعمت روئیدن محروم نمی کردم.
اشکم را از چشمم بیشتر دوست دارم.
وقتی سایه ام عجله دارد جلوتر از من حرکت می کند.
آینه تصویرم را با اردنگی بیرون انداخت
برای نجات ماهی ای که روی خشکی افتاده بود با هفت تیر آبی به جانش سو قصد کردم.
برای اینکه مدت زندانی پرنده را از ده سال به پنج سال کاهش دهم او را داخل دو قفس محبوس نمودم.
بدون تردید ماهی ها داخل جعبه کنسرو از بی آبی تلف شده اند.
گربه ای که به انتظار خفه شدن ماهی در کنار حوض بنشیند اسکلتش زینت بخش سطل زباله خواهد شد.
موش ها فقط به خاطر اینکه بفهمند روابط گربه ها با آنها دوستانه است یا نه از سوراخ هایشان خارج می شوند.
ماهی داخل تنگ , به گربه ای که از کنارش عبور می کرد "بفرما"زد.
برگ پائیزی را به قناری هدیه نمودم
*روزنامه نگار و طنز نویس
این مقاله را به اشتراک بگذارید
لینک خبر: